○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
ابوالگوز شیخ الرئیس و المریض
میرزا اصخرخان کوپولی سپاهانی را نقل کنند
آنگاه که مالک وادی خنگولستان بودی
از برای پیشرفت وادی رنجها همی بردی و مجاهدت ها همی کردی
چونان که شاهدان نقل بکردند که
وز او مانده بر استخوان پوستی
والله اعلم
^^^^^*^^^^^
چو تصویرش بر دیباچه ی خنگولستان مصور بگشتی
شخصی هویدا شدی با صد من کیون و هشتاد من اشکم
لُپَین گل انداخته و سیبیلی کز بناگوش در برفته
پس اهل وادی بر وی شک همی بردند که عمر خویش بر لهو لعب و افعال قبیح و دختر بازی همی تلف بکردی و ادعای پیشرفت وادی لافی ببودی بس گزاف
^^^^^*^^^^^
چو این حالات بر وی همی گذشت و حرفش نقل مجالس اهل وادی
پس روزی سحرگاهان کز بستر برون بجستی
و پی سی روشن همی بداشتی و حرکاتی صورت بدادی که کد زدن نام همی داشتی
پس زین فعل خوشش بیامد و بر این کار مداومت بورزیدی
و آن کد های مادر مرده زه ضرب شست آن لعین زخمی بگشتند
پس حیلتی کردند و کدی ریزنقش به پشت باسن شیخ برفتی و کیون سیخ به دندان همیگرفتی
چونان که ناله ی شیخ به هفت آسمان همی رسیدی اندر نعره زدن
پس دست زه کشتار کد ها بکشیدی و مجدد به بستر روان همی گشتی و بخواب همی برفتی و خدایش لعنت کناد...
@~@~@~@~@~@